حسرت جسمم نگاه می کند و در حسرت دل است می گوید این خدا که خالق تو از گل است ، ۱۹ دی ۱۴۰۲ 0 دقیقه بدون نظر
“باران” باران، باران، باران بی صدا آمدی صبح بود یا ظهر؟ اتاق تاریک شد شک کردم به آمدنت دویدم به سوی ۱۴ آذر ۱۴۰۲ 0 دقیقه 2 نظر
شب های روشن میان من و تو و سپیده و پرواز میان عالی ترین احساس من از ناز میان آن همه ترکیب بند ۷ آذر ۱۴۰۲ 1 دقیقه بدون نظر