«اگر در جهان قصهای وجود نداشت چه اتفاقی می افتاد؟» پاسخهای این سوال در شیکاگوژورنال(۲۶مه، ۱۹۸۲.م) به چاپ رسیده است. یکی از پاسخها این بود:
«انسانها از واقعی بودن همه چیز و جدی بودن دنیا میمردند.» دیگری گفته بود: «هنگام خواب، شبها بسیار خسته کننده و کسالت آور میشدند. زیرا چیزی برای فکر کردن وجود نداشت.» و پاسخهای متنوع دیگر.
بسیاری از روانشناسان، گفته اند که در زمان قصه گویی، صمیمیت و اعتقاد متقابلی بین قصه گو، و شنوندگان ایجاد میشود. صمیمیت و اعتمادی که که مرز واقعیتهای زمان و مکان را می شکند. اما قصه گویی هم مانند هر کار دیگری نکته های کوچک و مهمی دارد که اگر به آن توجه نشود قصه هر چند زیبا مخاطب را جذب خود نمی کند.
نکته هایی که در قصه گویی مهم است:
– چه وقت برای قصه گویی مناسب است؟
– چه قصه هایی برای گفتن مناسب است؟
– چگونه قصه بگوییم؟
البته مهم است که در ابتدا بدانیم که چرا اصلا قصه گویی کنیم؟ که علت های زیادی دارد. مثلا:
صمیمیت میان قصه گو و مخاطب ایجاد میکند
نمایشی است که احتیاج به هیچ وسیله ای در آن نداریم
بهترین راه بیان آرزوهاست، عامل مهمی است که تحمل دیگران و عقایدشان را ممکن میسازد
مایه نشاط، درمان ناراحتیها، و آرامش بخش است، و در کل خوب و دوست داشتنی و دل نشین است.
اما سه سوال بالا، پاسخهایی به اندازه یک کتاب را در بر میگیرد؛ اما من در پاسخ به این سوال که چطور قصه بگوییم؟ این ۷ مورد را در کتاب «مهارت قصه گویی» خواندم که بسیار مفید و سازنده بود:
۱- قصه احتیاج نیست با اغراق و گزافه گویی همراه باشد.
۲- قصه گفتن با ژست و ادایی مختصر، وسوسه انگیزتر از اجرایی کامل با نمایش پانتومیم است.
۳- قصه گفتن با صدایی طبیعی و آرام.
۴- سرعت گفتن قصه باید عادی باشد، به طوری که داستان تاثیر خود را از دست ندهد.
۵- اگر فاصله سنی بین قصه گو و شنوندگان وجود دارد، لحن نباید برتری نسبت به مخاطبان را مشخص کند.
۶- به جهتی که شنونده کودک باشد نباید قصه گو وظیفهاش ره ساده و پیش پا افتاده فرض کند.
۷- گفتن قصه ای موثر است، که قصه گو به آن عشق بورزد و به فضای آن آشنایی کامل داشته باشد.